خسته ام میفهمید؟ خسته ازآمدن ورفتن وآوارشدن خسته ازحس غریبانه این تنهایی بخداخسته ام ازاینهمه تکرارسکوت بخداخسته ام ازاینهمه لبخنددروغ بخداخسته ام ازحادثه صاعقه بودن درباد همه عمردروغ، گفته ام من به همه گفته ام: عاشق پروانه شدم! واله ومست شدم ازضربان دل گل! شمع رامیفهمم! کذب محض است، دروغ است، دروغ! من چه میدانم از، حس پروانه شدن؟ من چه میدانم گل، عشق رامیفهمد؟ یافقط دلبریش رابلداست؟ من چه میدانم شمع، واپسین لحظه مرگ حسرت زندگیش پروانه است؟ یاهراسان شده ازفاجعه نیست شدن؟ به خدامن همه رالاف زدم! بخدامن همه عمر به عشاق حسادت کردم! باختم من همه عمردلم را، به سراب!
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
انجمن تفریحی و
تخصصی هیمورا
و آدرس
himoru.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد،
گلویم سوتکی باشد،بدست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم و چموش خویش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد،
بدین سان بشکند در من،
سکوت مرگبارم را.........